تاجیکستان را باید کشور رودکی خواند؛ پیرِ روشنضمیرِ دلزندهٔ همیشه جوان «نبید روشن و دیدار خواب و روی لطیف…». به محض پیاده شدن در فرودگاه دوشنبه، آمیزهای از ایران دورهٔ سامانی و انضباط سوسیالیستی در برار ما قرار گرفت.
در این بخش از جهان (که ایران و تاجیکستان و افغانستان باشد) گویا بیشعر کاری به سر نمیرود. یک علّتش گمان میکنم شکستهای پیاپی تاریخی است که مانند آهو که به خیمهٔ اِعرابی پناه برد، آنها را به پناه شعر راندهاست.
ملیگرایی تاجیکستان به نوع خاصّی است. ناظر به خاک است، یعنی سرزمین سغد باستان که نخستین قرارگاه آریاییان بود واکنون یکی از کوچکترین کشورهای آسیای میانه است. کشوری با تن کوچک و سر بزرگ، زیرا گهوارهٔ بزرگترین تمدّن منطقه بودهاست. سه قهرمانی که تاجیکستان انتخاب کرده، یعنی کورش، اسماعیل سامانی و فردوسی، مبیّن این معناست که میخواهد سراسر تاریخ را بپوشاند.
تاجیکها صرفنظر از اینکه چه مرامی داشته باشند، به ادب فارسی - تاجیکی دلبستگی دارند. اکثر باسوادان آنها بیتهایی از حافظ و سعدی از بردارند. ملیّت و قومیّت نیز برای آنها پرمعنی شدهاست.
محمدعلی اسلامی ندوشن، «بازتابها»، «سفر تاجیکستان؛ کشور رنگ و نگار»، سپتامبر ۲۰۰۳/ شهریور ۱۳۸۲[۱]