the
ظاهر
انگلیسی
[ویرایش]حرف تعریف
[ویرایش]این واژه پراستفادهترین لغت در زبان انگلیسی است و به تنهایی معنا ندارد.
- اشاره به یک شخص یا چیز که شنونده مد نظر دارد - به طوری که هم اکنون داریم دربارهاش صحبت میکنیم
- I'll take the red one (قرمزه را برمیدارم)
- This is the restaurant I was telling you about (این همان رستورانی است که دربارهاش به تو میگفتم)
- The teacher gave a quiz (معلم یک کوییز گرفت)
- She's the boss (او رئیس است)
- I am telling the truth (دارم حقیقت را میگویم)
- What is the matter/problem (مشکل و مسئله چیست؟)
- اشاره به چیزهایی که در زندگی روزمره عمومیت دارند
- We talked on the telephone for an hour (ما با تلفن یک ساعت صحبت کردیم)
- Turn on the television (تلویزیون را روشن کن)
- She opened the windows (او پنجره را باز کرد)
- You need to go to the doctor (احتیاج داری به پزشک بروی)
- go to the hospital (به بیمارستان برو)
- thinking about the future (تفکر درباره آینده)
- The nights are getting longer (شبها در حال بلند شدن هستند)
- اشاره به پدیدهها و امور جغرافیایی و عوارض طبیعی و امراض
- The sky is getting dark (آسمان دارد تیره میشود)
- A strong wind was blowing from the east (یک باد قوی از سمت شرق در حال وزش بود)
- The planets revolve around the sun (سیارهها دور خورشید میچرخند)
- Our daughter has the flu (دختر ما آنفولانزا دارد)
- They talked for a while about the weather (آنها مدتی درباره آب و هوا صحبت کردند)
- اشاره به مدت یا بازه زمانی
- She is out of the office at the moment (او در حال حاضر خارج از اداره است)
- The time has come for us to make peace (زمان آن رسیده که صلح کنیم)
- It is the best movie of the year (این بهترین فیلم امسال است)
- We are usually not home during the day (ما معمولا در طول روز منزل نیستیم)
- during the winter (در طی زمستان)
- The style was popular during the 1980s (این سبک در دهه 1980 محبوب بود)
- living in the sixties (زندگی در دهه 60 زندگی)
- پیش از معرفی یک مصداق برای یک مفهوم کلی
- the President of the United States of America (رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا)
- the Mississippi River (رودخانه میسیسیپی)
- the Bible (انجیل)
- the Times newspaper (روزنامه تایمز)
- ایجاد تمایز بین مجموعهای که دربارهاش سخن میرود
- the correct answer (پاسخ صحیح)
- the fastest runner (تندروترین دونده)
- the last piece of pizza (آخرین تکه پیتزا)
- I never have the time to read (هرگز زمانی برای مطالعه ندارم)
- the English language (زبان انگلیسی)
- the right to vote (حق رأی دادن)
- the west coast of Africa (ساحل غربی آفریقا)
- the beginning/arrival of spring (آمدن و سر رسیدن بهار)
- the door on the left (در سمت چپ)
- the girl who answered the phone (دختری که تلفن را جواب داد)
- پیش از ذکر لقب برای یک اسم خاص
- Alexander the Great (اسکندر کبیر)
- Elizabeth the Second (الیزابت دوم)
- پیش از یک عدد ترتیبی
- This is the first time (این اولین مرتبه است)
- on the fifth of each month (روز پنجم هر ماه)
- Friday the 13th (جمعه، سیزدهم ماه)
- the Fourth of July (چهارم ماه جولای)
- قبل از اسامی مفرد به کار میرود تا به آن گونه کلی اشاره شود
- This book gives some useful tips for the beginner (این کتاب راهنماییهای خوبی برای افراد مبتدی ارائه داده)
- The cobra is a poisonous snake (کبرا یک مار سمی است)
- The dog is a loyal pet (سگ یک حیوان وفادار است)
- اعلام آلت موسیقی خاص
- She plays the guitar (او گیتار مینوازد)
- پیش از صفات کلی میآید تا به تمام اشیاء یا اشخاصی که صاحب آن صفت هستند ارجاع داده شود
- the rich (افراد پولدار)
- the British (افراد بریتانیایی)
- the living and the dead (افراد زنده و افراد مرده)
- اگر قبل از یک اسم جمع بیاید بدین معناست که منظور، تمام اعضای آن جمع است
- the Greeks and the Romans (یونانیها و رومیان)
- The newspapers covered the story (روزنامهها این ماجرا را پوشش دادند)
- پیش از اسامی فامیلی برای اشاره به یک خانواده خاص
- the Smiths (خانواده اسمیت)
- نمونه متعالی از یک مفهوم کلی
- This is the life (به این میگویند زندگی!)
- I think he's the one, and I want to marry him (او همان نیمه گمشده من است و میخواهم با او ازدواج کنم)
- He is the person [=the right person] for the job (او شخص مناسب برای این کار است)
- This seems to be the place to be (به نظر میرسد اینجا همان جایی است که باید بود)
- اشاره به یک شاخه علمی یا هنری
- the arts and sciences (هنرها و علوم)
- the publishing industry (صنعت چاپ)
- I love the opera (اپرا دوست دارم)
- He competes in the long jump (او در رشته پرش طول مسابقه میدهد)
- She swam up and down, practising the crawl (او به بالا و پایین شنا کرد تا شنای کرال یاد بگیرد)
- یاد کردن از یک عضو بدن یا لباس
- How's the [=your] arm feeling today (دستت امروز چه حسی دارد؟)
- He grabbed me by the [=my] sleeve (او آستینم را گرفت)
- اشاره به یک وضعیت شخصی، همچون شغل یا بیماری یا خانواده
- How is the [=your] family (خانواده چطور است؟)
- Is the job going well (آیا کار به خوبی پیش میرود؟)
- How's the headache (سردردت چطور است؟)
- صفتی که برای یاد کردن از یک فرد به کار میرود؛ مخصوصا هنگام خشم یا حسادت یا تعجب
- He’s stolen my parking space, the bastard (او جای پارک من را اشغال کرده، لعنتی!)
- I can’t get this carton open, the stupid thing (نمیتوانم این کارتن را باز کنم، آشغال!)
- مقدار کافی برای یک کمیت
- I wanted it but I didn't have the money (آن را میخواستم اما پولش را نداشتم)
- زمان کنونی
- Why not have the dish of the day (چطور است غذای روز را میل بفرمایید)
- پیش از صفات عالی
- the best sport (بهترین ورزش)
- the biggest apple (بزرگترین سیب)
- قبل از نام اقیانوسها، رودخانهها، دریاها، رشته کوهها
- the Nile (رود نیل)
- the Atlantic (اقیانوس آتلانتیک)
- the Adriatic (دریای آدریاتیک)
- the Alps (رشته کوه آلپ)
- بیان پیشامدهای مربوط به زمان حال
- news of the hour (اخبار ساعت)
- best movie of the week (بهترین فیلم هفته)
- in the future (در آینده)
- بیان واحد برای یک کمیت
- sold by the dozen (خروار خروار فروش رفته)
- rented by the month (ماه به ماه اجاره کرده)
- dying by the hundreds (صد تا صد تا میمیرند)
- زبان یک متن
- translated from the German (ترجمه از آلمانی)
- طرف مورد نظر در یک گفتگو یا نمایش
- the villain (نقش منفی نمایش)
- I'm no fool; you're the fool (من احمق نیستم، طرف احمق تویی)