پرش به محتوا

کمر

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /کَمَر/

اسم

[ویرایش]

کمر

  1. (جانوری): بخشی از بدن انسان از انتهای آخرین دنده (قفسه سینه) تا لگن خاصره. میان، پشت، آنچه بر میان بندند، کمربند.
  2. جانوری): دور تا دور بالای کفل
  3. میانه و وسط کوه.
  4. کِمِرَ: در گویش گنابادی یعنی کنار کوه ، جاده کوهستانی ، راه کنار کوه

استعاره

[ویرایش]
  1. کمر کاری را شکستن کنایه از: بخش مهمی از آن کار را انجام دادن.
  2. کمر راست کردن کنایه از: تجدید قوا کردن، دوباره نیرو گرفتن.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه‌ها

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن
  • فرهنگ لغت معین