دنیای سوفی
ظاهر
دنیای سوفی یک رمان فلسفی اثر یوستین گردر نویسنده نروژی است که چاپ اوّل آن در سال ۱۹۹۱ میلادی در نروژ منتشر شد.
گفتاوردها
[ویرایش]- «اسپینوزا از جامعه یهودی آمستردام بود ولی بهعلت کجروی و دگراندیشی تکفیر شد. در دوران نسبتأ جدید کمتر فیلسوفی چون او بهخاطر اندیشههایش مورد توهین و تعقیب قرار گرفته است.»
- «اگر من یک سلول پوستی از بدن خود بیرون آورم، در هسته درونی آن سلول تنها ویژگیهای پوست من نیست، بلکه همچنین نشان خواهد داد که من چگونه چشمانی دارم، رنگ مویم چیست و تعداد و نوع انگشتانم را و غیره و غیره. در هر سلول بدن ما اطلاعات مربوط بهساختار تمامی سلولهای دیگر بدن ما محفوظ است.»
- فیلسوفان طبیعی
- «این آرزو و حسرت چیزی دوردست و نایافتنی خصلت ویژه رومانتیکها بود. آنها حسرت دورانهای گذشته، مثلأ قرون وسطی را میخوردند، که پس از نکوهشهای عصر روشنگری، حال، با شور و شوق از نو ارزشیابی میشد؛ و همچنین آرزومند فرهنگهای دوردست مانند فرهنگ خاورزمین و عرفان آن بودند.»
- رومانتیسیسم
- «برای نخستین بار احساس کرد آدمها نه تنها در مدرسه بلکه همهجا تنها در فکر چیزهای پیش پا افتادهاند. حال آنکه مسائل مهم که بایست جواب داد زیاد است.»
- کلاه شعبده باز
- «درست در همین ایام بود که سقراط در خیابانها و میدانهای آتن قدم میزد و با آتنیها به بحث میپرداخت؛ بنابراین او تولد دوباره آکروپولیس و سربرافراشتن این بناهای پرشکوه پیرامون را بهچشم خود دید.»
- آتن
- «رواقیان، فزون براین، تأکید ورزیدند که تمام فرایندهای طبیعی، مثل بیماری و مرگ، تابع قوانین بی چون و چرای طبیعتاند. انسان بنابراین باید سرنوشت خود را بپذیرد. هیچ چیز تصادفی روی نمیدهد. همه چیز از روی ضرورت است.»
- یونانیگری
- «محاکمه عیسی و محاکمه سقراط نیز شباهتهای آشکار داشت. هر دو بیشک میتوانستند با درخواست عفو، خود را نجات بخشند، ولی هر دو احساس کردند رسالتی برعهده دارند و اگر راه خود را تا پایان دردناکش نروند بهعهد خود خیانت کردهاند.»
- سقراط
- «مقصود ما از فلسفه شیوه اندیشیدن کاملأ جدیدی است که حدود ششصدسال پیش از میلاد مسیح در یونان آغاز شد. پیش از آن، مردم پاسخ همه پرسشهای خود را در مذهبهای گوناگون مییافتند.»
- اساطیر
- «نزدیک پانزدهسال از عمر سوفی گذشته بود، و در این عمر کوتاه، دست کم در عید میلاد و همچنین تولد خود، نامه فراوان دریافت کرده بود؛ ولی این عجیبترین نامهای بود که تاکنون بهدستش رسیده بود. تمبر پست نداشت. حتی در صندوق پست هم نیفتاده بود. یک راست آمده بود بهمخفیگاهِ بسیار محرمانهٔ سوفی در قعر پرچین کهن.»
- سقراط
- «یورون عقیده داشت مغز انسان مانند کامپیوتری پیشرفته است. سوفی خیلی مطمئن نبود. آدمیزاد خیلی بیش از یک قطعه افزار است؟»
- باغ عدن
- «ما سیارهای زندهایم، ما کشتی بزرگی هستیم که در جهان کائنات بر گرد خورشیدی سوزان بادبان کشیده است؛ ولی هر کدام ما در عین حال نوعی کشتی حامل ژن بر پهنه گسترده زندگی هستیم. چنانچه این محموله را ایمن به بندر بعدی برسانیم، بیهوده نزیستهایم.»
- سوفی
- «اگر ندانیم که میمیریم طعم زنده بودن را نمیتوانیم بچشیم؛ و بدون دریافت شگفتی شگرف زندگی، تصور مرگ نیز ناممکن است.»
- باغ عدن
- «یادش آمد روزی که پزشک به مادربزرگش خبر داد که بیماریاش لاعلاج است چیزی بدین مضمون بر زبان آورد، گفت:((تا این لحظه نفهمیده بودم که زندگی چقدر زیباست))»
- باغ عدن