فریا
فریا یا فرییا (به زبان نروژی باستان: Freyja, Friia) به معنی بانو، در اساطیر اسکاندیناوی، ایزدبانوی عشق، شور جنسی، باروری، نزاع و مرگ، سیدر (جادویی برای پیشگویی و تأثیرگذاری بر آینده)، کشمکش و یکی از زیباترین الهههای اساطیر و ادبیات نورس بهشمار میرفت. فریا و برادر دوقلویش فریر، فرزند خدای دریاها نیورد و عضو یکی از نژادهای ایزدان اساطیری به نام ونیر بود. فریا الههٔ حامی باروری و حاصلخیزی محصولات کشاورزی و نماد شهوت جنسی بود. او شیفتهٔ شعر و موسیقی، بهار و شکوفههای آن و به خصوص علاقه شدیدی به اِلفها داشت. پیشگویی و آنچه در ادبیات شمال از آن سخن بسیار است به روایت اسنوری استورلوسون با او پیوند دارد. به نام فریا در مجموعه متون و اشعار ادای منظوم، ادای منثور و هایمسکرینگلا، به معنی حلقهٔ جهان، که هر دو اثر به قلم اسنوری استورلوسون در قرن سیزدهم هستند؛ در چندین سرگذشتنامههای ایسلندی؛ در داستان کوتاه سورلا پتر؛ در اشعار و داستانهای اسکالد؛ و در فولکلور اسکاندیناوی عصر مدرن اشاره شده است. فریا به شکل الههای بینهایت زیبا، دارای موهای بلوند و چشمانی آبی تصویر میشد.[۱]
فریا در کنار برادرش فریر در شمار ایزدانی بودند که سوئدیها آنان را در اواخر عصر وایکینگها در اوپسالا همراه با ثور و اودین، که با تندیسی فالیک مشخص میشد، نیایش میکردند. او همچنین به عنوان ملکهٔ والکیریها شناخته میشد و برگزیننده دلیرترین جنگجویانی بود که جان خود را از دست دادهاند و آنها را قلمروی خود فولکوانگر میبرد. جنگجویان دیگر به والهالا کنار اودین میروند. فریا قادر به ریختن اشکهایی بود که به طلا یا کهربا مبدل میشدند. همسر او ایزدی به نام اور (وُدان) یا یکی از نامهای اودین بود که از او صاحب دو دختر به نامهای هنوس و گرسیمی شد. فریا چندین گنج ویژه داشت که عبارتند از گردنبند گرانبهای بریسینگ، ارابهای که توسط دو گربه کشیده میشد، گراز زرین مو هیلدزوینی و شنلی جادویی، ساخته شده از پر که با پوشیدن آن به شکل یک شاهین درمیآمد. او را گاهی با فریگ، همسر اودین اشتباه میگرفتند، چرا که نام هر دوی آنها به معنی «بانو» است و همچنین فریگ برخی مواقع دارای خصوصیاتی همانند فریا بود.[۲]
او با مادر ایزدان دورهٔ رومی که تندیس و نقش آنان به شکل نشسته در قربانگاههای عصر رومی آلمان، هلند و بریتانیا دیده میشود، پیوندی عمیق دارد. در اسکاتلند مکانهای بسیاری را میتوان یافت که نام خود را از فریا گرفتهاند و چنین است که این بانو خدا، مشهورترین ایزدبانو میشود. در بسیاری از روایتها، فریا عروس ونیر و گاه به خاطر رفتار ناشایست و پذیرش هر باشندهٔ فراطبیعی یا ایزد به عنوان معشوق مورد سرزنش قرار میگیرد. از جنبههای مختلفی، او و برادرش فریر همانند ایزدان دوقلوی اسطورهشناسی یونانی، آرتمیس و آپولون بودند. فریر همانند آپولون ایزد روشنایی و نماد خورشید بود و از این جهت که خودش نیز ایزدبانویی ونیر به حساب میآمد، همانند آرتمیس ایزدبانوی حاصلخیزی و باروری حیوانات وحشی بود، اما بر خلاف آرتمیس که الههای باکره بهشمار میرفت، فریا الهه عشق و شور جنسی بود. در اسکاندیناوی، نام فریا اغلب در نامهای گیاهان بهویژه در جنوب سوئد دیده میشود. گیاهان مختلفی در اسکاندیناوی زمانی نام او را داشتند، اما در طی روند مسیحیسازی با نام مریم مقدس جایگزین شد. روستاییهای اسکاندیناوی همچنان فریا را به عنوان یک شخصیت ماوراءالطبیعه در سدهٔ نوزدهم میلادی میشناختند و او الهامبخش آثار هنری مختلفی بود. فریا نامهای متعددی داشت که از میان آنها میتوان به گِفن (دهنده)، هورن (کتان)، ماردول (روشنکننده دریا)، سیر (گراز)، والفریا (فریا کشنده) و وانادیس (بانوی ونیر) اشاره کرد.
ریشهشناسی
[ویرایش]نام فریا در زبان نورس باستان به معنای «بانو، معشوقه» است.[۳] این نام از اسم زنانه زبان نیاژرمنی فراویون («بانو، معشوقه») نشأت میگیرد و با زبان ساکسونی باستان فروئا («بانو، معشوقه») یا آلمانی بالای باستان فرووا («بانو»، رجوع شود به آلمانی مدرن فرائو) همخانواده است. فرییا (Freyja) همچنین از نظر ریشهشناسی به نام ایزد فریر نزدیک است، که در زبان نورس باستان به معنای «ارباب» است.[۴][۵] بنابراین در نظر گرفته میشود که واژهٔ «Freyja» در اصل یک لقب محسوب میشود و جایگزین نام شخصی است که اکنون تأیید نشده است.[۶]
نمادهای فریا
[ویرایش]گراز و اسب هر دو با فریا و فریر پیوند دارند. میگویند فریا به یکی از دلدادگان خویش، قهرمان اُتار، اجازه داد با سوارشدن بر گراز زرین برای یافتن غولی مؤنث و پرسش دربارهٔ نیاکان خود به سرزمین مردگان سفر کند. گراز زرین مو فریا با نام «هیلدیسوینی» (به معنی گراز جنگی) است که همچنین نام کلاهخودی بود که در گنجینهٔ فرمانروایان سوئد یافت شده بود. یافته شدن کلاهخود گراز شکل و صورت گراز شاید گویای آن است که پادشاهان از چنین ابزارهایی در پیوند با کیش فریا و برای دستیابی به پیروزی و توان پیشگویی بهره میبردند. فریا علاوه بر اسب نر با مادیان نیز پیوند دارد و چنین ارتباطی شاید از زمینه شوم و وحشتآمیز و جنبه تاریک کیش وی تأثیر گرفته است.
گردنبند بریسینگ
[ویرایش]از ویژگیهای دیگر فریا، گردنبند گرانبهای بریسینگ بود که در یکی از سرگذشتنامههای اولاف تریگواسون بوسیلهٔ همخواب شدن با چهار دورف، به نامهای آلفریگ، دوالین، برلینگ و گرر[۷] بدست آورده بود. داستان از جایی شروع میشود که فریا یک روز صبح قبل از طلوع آفتاب آسگارد را ترک نمود. او تقریباً در حالتی مسحور شده تنها به طلا و جواهرات فکر میکرد. لوکی متوجه او شد و به تعقیب فریا پرداخت. او از پل بیفروست عبور کرده و به سمت میدگارد رهسپار شد. هنگامی که هوا رو به تاریکی رفت، فریا به غاری رسید. او وارد گذرگاهی تاریک شد و به سمت پایین غار به راه افتاد. لوکی که به دنبال او بود نیز از دهانهای باریک در میان دو سنگ عبور کرد. فریا در داخل غار به آهنگری چهار دورف رسید. فریا با چشمانی خیره نظارهگر درخشش کوره آهنگری شد، اما ناگهان چشمش به یکی از کارهای نفسگیر این دورفها افتاد. گردنبندی از جنس طلا با طرحهای زیبای حک شده بر روی آن. او هرگز چیزی به این زیبایی ندیده بود و شیفتهٔ آن شد. در همین حین، این چهار دورف نیز به این الههٔ جذاب خیره شدند که در پرتو گرم کوره آهنگری میدرخشید. آنها نیز تا به حال کسی به این زیبایی ندیده بودند. فریا با لبخندی بر روی لبانش به آلفریگ، دوالین، برلینگ و گرر گفت: من این گردنبند را از شما خریدارم. آنها رو به فریا کرده و گفتند این گردنبند فروشی نیست و آنها هیچ نیازی به طلا یا نقره ندارند. سپس برادران پیشنهادی به او دادند. آنها تنها در صورتی گردنبند را به او میدهند که فریا قبول کند با تک تک آنها شبی را سپری کند. فریا که از چهره زشت، بینی بزرگ و رنگ پریده، هیکل بدشکل و چشمان کوچک و حریص دورفها بیزار بود، اما در عین حال آرزوی بدست آوردن گردنبند چشمانش را بسته بود، پس قبول کرد. او چهار روز و چهار شب را با دورفها گذراند، و در پایان این زمان، دورفها گردنبند بریسینگ را به دور گردن فریا آویختند. فریا با خوشحالی به آسگارد بازگشت، اما لوکی که در جریان تمام ماجرا بود، خود را سریعتر به آسگارد و تالار اودین رساند و داستان تنفروشی فریا را برایش تعریف کرد.[۸]
پس از ساخته شدن گردنبند، اودین که از جانب لوکی از ماجرا آگاه شده است، از لوکی میخواهد که گردنبند را بدزدد و به وی بدهد. بدین روایت لوکی به شکل پشهای به خوابگاه فریا راه مییابد و با نیش زدن گونهٔ وی سبب میشود که فریا در خواب غلت بزند و لوکی با بهره جستن از این فرصت گردنبند را از گردن او باز میکند و به اودین میدهد. فریا برای بازپس گرفتن گردنبند ابتدا اودین را تهدید، و سپس به او التماس کرد، و اودین در قبال مجازات با فریا وارد مذاکره شد. او تنها به شرطی گردنبند را به فریا بازمیگرداند، اگر او بتواند جنگی میان دو پادشاه بزرگ به راه بیندازد. پس از این ماجرا دو پادشاه به نامهای هدین و هیلد برای بازپس گرفتن این گردنبند با یکدیگر به ستیز برمیخیزند.[۹]
افسانهها
[ویرایش]در افسانهها این فریا است که نیمی از کشتهشدگان هر نبردگاه را برای راه یافتن به سپاه اودین انتخاب میکند. فریا بدین سان با اودین و نیز با فریر پیوند دارد و در داستان دزدیده شدن گردنبند وی از جانب لوکی، در نقش یک والکیری به نام گوندول، پادشاهان را به جنگ با یکدیگر ترغیب میکند (تا از کشتگان میدان نبرد سپاه اودین را کامل کند). در این روایتها غولان نیز مشتاق ازدواج با فریا هستند و داستان بازیافتن چکش ثور به هنگامی که ثور به نیرنگ جای فریا را به عنوان عروس میگیرد، داستان طنز آلودی از این گونه است. سیف همسر ثور با موهای زرین خود شاید تجسم دیگری از فریا است. فریا در بسیاری از روایتها با زمین و نیز قلمرو مردگان مرتبط است و گاهی به شکل یک غول مؤنث پدیدار میشود که از آن شمار است زمانی که چون گِرد دلدار فریر میشود.
در برخی از روایتها ایزدبانو فریا، همانند اودین به شکل پرندگانی پرواز میکند و گاهی بال خود را از دیگران به عاریت میگیرد. پرواز فریا و اودین نمادی است از سفر روح و حالت جذبهٔ زنان پیشگو نیز با چنین پروازی ارتباط دارد. به نظر میرسد که فریا و اودین هر دو چون واسطهای به کار گرفته میشوند که زندگی، قدرت و فرزانگی و از سوی دیگر سترونی و مرگ را به انسانها ارزانی میدارند و بدینسان از نقش دوگانهٔ پدیدآورنده سعادت و نیز ترس برخوردارند. ونیرها گاهی به سبب پیوند آنان با جهان زیرزمینی در ادبیات به شکل غولانی پدیدار میشوند.
غولان همواره به فریای زیبا، مصمم، قدرتمند و مهربان هوس میبردند؛ زمانی یک غول، دیواری دور آسگارد ساخت و به جای دستمزد، خواست فریا را به همسری گیرد. ثریم، خداوندگار غولان، چکش ثور را دزدید و آن را گروگان گرفت و در ازای آن، همسری فریا را خواستار شد؛ در این حین، هرونگنیر غول تهدید کرد که همهٔ ایزدان را خواهد کشت و فریا را خواهد گرفت. فریا خودش نیز آرزوهای بلندی داشت. او را متهم کردند که شبها دنبال مردها میدود و همه ایزدان و اجنهها از جمله برادرش را شیفتهٔ خود کرده بود. او از خشمگین شدن، بیش از هر چیز دیگر خوشش میآمد؛ وقتی ایزد شرارت لوکی و ثور خواستند او را به ازدواج با ثریم غول وادارند، همهٔ تالارهای ایزدان زیر توفان خشم او به لرزه درآمدند.[۱۰]
در افسانهای دیگر از پال دیکون مورخ لمباردی، فریا و همسرش وُدان یا اودین، هر یک خواستار پیروزی قبیلهای خاص هستند: فریا از همسرش میخواهد که قبیلهٔ «وینلز» را در دستیابی به پیروزی بر قبیلهٔ «وندال» حمایت کند، اما ودان به سبب اینکه حامی قبیله وندال است با این کار مخالفت میکند. فریا تدبیری میاندیشد و از مردان قبیله وینلز میخواهد که هنگام طلوع خورشید همراه زنانشان با موهای آویخته در دیدگاه ودان قرار گیرند. سپس فریا بستر ودان را به گونهای میچرخاند که زنان وینلز به هنگام بیدار شدن در دیدگاه او باشند. نخستین پرسش ودان پس از بیدارشدن این است که: این ریش بلندان کیستند؟ و فریا آنان را مردم قبیلهٔ لانگوبارد (به معنی ریش بلندها) یا لمبارد مینامند و بدین سان با مورد عنایت قرار گرفتن ودان بر وندالها پیروز و نام جدید به خود میگیرند. هنگامی که شوهرش او را ترک کرد یا به یکباره ناپدید شد، فریا به یکی از بیبندوبارترین ایزدبانوها بدل شد. او با بسیاری از ایزدان، انسانها، الفها و حتی دورفها رابطهای عاشقانه داشت.[۱۱]
ادای منثور
[ویرایش]فریا در کتابهای ادای منثور شامل گیلفاگینینگ و اسکالدزکاپارمال حضور دارد. در فصل ۲۴ از گیلفاگینینگ، چهرهٔ بر تخت نشسته بالا میگوید که پس از جدایی نیورد از ایزدبانوی اسکادی، او صاحب دو فرزند زیبا و توانا شد (هیچ شریکی ذکر نشده است). یک پسر، به نام فریر، و یک دختر، فریا. فریر باشکوهترین ایزد، و فریا نیز باشکوهترین ایزدبانو است. بر طبق فصل ۳۵ کتاب گیلفاگینینگ در مجموعه ادای منثور، پادشاه اول «عالی جناب» میگوید: فریا با ایزد نه چندان معروفی به نام «اور» (یا یکی از نامهای اودین) ازدواج میکند. او بیان میکند که آن دو صاحب دختری به نام هنوس میشوند، و این دختر به قدری زیباست که واژهٔ «hnossir» به معنی گنجینه، از نام او مشتق شده است. عالی جناب اضافه میکند که این ایزد عازم سفرهای خود میشود و فریا را گریان ترک میگوید. هنگامی که فریا برای آد میگرید، اشکهایش به طلا تبدیل میشوند، و به این ترتیب مجموعهای از کنایههای مربوط به طلا در قالب عبارتهایی از قبیل «اشک فریا»، «آب شدن پلک فریا» و نظیر آن بیان میشود. سپس فریا به جستجوی او بر میآید، و در این جستجو نامهای بسیار و عجیب و غریبی برخود مینهد.[۱۲]
خانه فریا
[ویرایش]فریا در آسگارد، اقامتگاه خدایان جنگاور اسکاندیناوی زندگی میکرد. خانهٔ او تالار «سسرومنیر» نام داشت که در سرزمین زیبای فولکوانگر (به معنی میدان جنگ یا سرزمین میزبان) قرار داشت. در این محل، نیمی از کسانی که در نبرد کشته شده بودند برای زندگی پس از مرگ آماده تقسیم میشدند در حالی که اودین، پادشاه خدایان پذیرای نیمه دیگر بود. اما انتخاب اول (که معمولاً زنها بودند) همیشه با فریا بود و سپس مابقی آنها نزد اودین فرستاده میشدند. او سوار بر ارابهای بود که توسط دو گربه سیاه یا خاکستری کشیده میشدند.[۱۳]
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ Micha F. Lindemans. "Freya" (به انگلیسی). pantheon.org. Archived from the original on 29 December 2013. Retrieved March 1, 2016.
- ↑ "Freyja The Goddess of Love" (به انگلیسی). timelessmyths.com. Retrieved March 1, 2016.
- ↑ de Vries (1962), p. 142: "Freyja f. herrin, frau; name einer göttin"
- ↑ de Vries (1962), p. 142.
- ↑ Orel (2003), p. 112.
- ↑ Grundy (1998), pp. 55–56.
- ↑ «Alfrigg and Dvalin and Berling and Grerr"
- ↑ افسانه گردنبند فریا و چهار کوتوله
- ↑ "necklace Brísingamen" (به انگلیسی). hurstwic. Retrieved March 2, 2016.
- ↑ کتاب اساطیر جهان، سرویراستار: ویلیام داتی. شابک: ۲-۴۵-۸۳۳۲-۹۶۴-۹۷۸
- ↑ Scandinavian Myhtology, C 1987. Davidson, Hilda Roderick Ellis
- ↑ Faulkes (1995:29—30).
- ↑ فریا در اساطیر اسکاندیناوی بایگانیشده در ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۴ توسط Wayback Machine. Author of page content Martin Højbjerg