پرش به محتوا

ایلات خمسه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
ایلات خمسه
کل جمعیت
۷۰۰ هزار نفر (تخمین)[۱]
مناطق با جمعیت چشمگیر
استان فارس
زبان‌ها
فارسی، ترکی، عربی
دین
اسلام (شیعه)

ایلات خمسه یا ایل‌های پنجگانه یک کنفدراسیون ایلی متشکل از پنج ایل با خاستگاه قومی متفاوت در فارس بود که در سال ۱۲۷۸ قمری بنابر برخی مقاصد سیاسی، اقتصادی و نظامی به فرمان دولت مرکزی تشکیل شد.[۲] پنج ایل خمسه شامل ایل‌های ترک‌تبار اینانلو، بهارلو و نفر؛ ایل پارس تبار باصری (پاسری) و ایل عرب بودند.[۲] ایلات خمسه دومین گروه ایلی بزرگ فارس، پس از ایل قشقایی به‌شمار می‌رفتند.[۲] قلمرو این ایل‌ها در منطقه وسیعی از شرق منطقه فارس بود.[۲]

دولت مرکزی با تشکیل این اتحادیه و سپردن رهبری آن به قوام‌الملک، در صدد مقابله با نفوذ و قدرت روزافزون قشقایی‌ها بود.[۳] یرواند آبراهامیان این اتحادیه را یک «ساخته مصلحتی… از پنج قبیله نامتجانس به سرکردگی یک اعیان‌زاده شهری» می‌شناخت که دستگاه سلطنت قاجاریه برای حفظ قدرت خود ایجاد کرده بود؛ اما با این حال «حریف قدرتمندی در برابر ایل قشقایی محسوب می‌شد… و حتی سال‌ها بعد در جنگ جهانی دوم به حکومت مرکزی در جنگ با قشقایی‌ها که هوادار آلمان‌ها بودند، با اعزام نفرات کمک شایانی کرد.»[۳]

پس از برکناری ابراهیم خان قوام در سال ۱۳۱۱، اتحاد خمسه مفهوم سیاسی ـ نظامی پیشین خود را از دست داد و امروزه همبستگی آنان بیشتر به شکل یک وحدت سنتی و فرهنگی بر جای مانده‌است. بیشتر عشایر خمسه در سده گذشته به خصوص پس از اصلاحات ارضی ۱۳۴۱ و انقلاب ۱۳۵۷، کوچ را کنار گذاشتند و در نقاط مختلف استان فارس ساکن شدند. ایلات خمسه گاه در منابع به عنوان عرب شناخته می‌شدند که به خاطر جمعیت بیشتر ایل عرب و نیروی غالب آن‌ها بر سایر ایل‌ها بوده‌است.[۲]

تاریخچه

[ویرایش]

بنیانگذاری

[ویرایش]
نارنجستان قوام، مقر خاندان قوام

طهماسب میرزا مؤیدالدوله والی فارس با کمک خاندان با نفوذ قوام‌الملک شیرازی اتحاد عشایری خمسه را در ۱۲۷۸ قمری (حدود ۱۲۴۰ خورشیدی) تشکیل داد[۲] تا هم در برابر قدرت روزافزون ایل قشقایی در منطقه مقابله کنند و هم امنیت راه‌های بازرگانی از بندرعباس و بنادر خارک و بوشهر به شیراز را برای حمل کالا تأمین نمایند.[۲][۴]

بدین ترتیب پنج ایل کوچکتر اینانلو، باصری، بهارلو، عرب و نفر که خاستگاه قومی متفاوتی داشتند، در اتحادیه‌ای به نام خمسه که در زبان عربی به معنی «پنج» بود، جای داده شدند.[۵] نخستین رئیس ایلات خمسه، علی‌محمد خان قوام‌الملک نام داشت[۲] که تا زمان مرگش در آذرماه ۱۲۶۲ حکومت بر ایل را بر عهده داشت. پس از او فرزندش محمدرضا خان قوام‌الملک به ضابطی ایل رسید.[۶]

برخلاف ایلخان‌های قشقایی که عموماً با طوایف خود زندگی می‌کردند و از قدرت مطلق برخوردار بودند، قوامی‌ها شهرنشینانی بودند که بیشتر به گردش سالانه در ایلات برای بازرسی بسنده می‌کردند.[۵] بنابراین به نظر می‌رسد ایلات خمسه بدون دستگاه اداری خاصی بود.[۵] این وضعیت تحمیل هر نوع نظم و انضباط بر قشون ایل‌ها را برای قوامی‌ها تقریباً غیرممکن می‌کرد که در نتیجه آن، آن‌ها گاه به غارت می‌پرداختند.[۵] با این وجود، دستیابی قوامی‌ها به ارتش عشایری باعث تغییر موازنه قوا در استان فارس شد.[۵]

با توجه به فلسفه تشکیل اتحادیه ایلات خمسه و ریاست قوام‌الملک، این اتحادیه در بیشتر مواقع در جهت خواسته‌های دولت مرکزی و منافع محلی قوام‌الملک گام برمی‌داشت.[۷] مثلاً در حدود سال‌های ۱۲۷۰ در جریان نهضت تنباکو، محمدرضا خان قوام‌الملک در راستای حمایت از سلطنت ناصرالدین شاه به مبارزه با جنبش مردمی علیه امتیاز تنباکو برخاست و مردان مسلح ایلات خمسه به دستور او تظاهرات مردمی را به رگبار بستند.[۷]

ناآرامی‌های فارس

[ویرایش]

رقابت مداوم ایلخانان قشقایی و حکام ایلات خمسه، به‌خصوص در دوران انقلاب مشروطه، عامل بسیاری از حوادث تلخ و ناآرامی‌های فارس بود و آسیب‌های بسیار بر عموم مردم وارد کرد.[۴] خاندان قوام‌الملک در این دوران از سران و تفنگچیان ایلات خمسه در جهت اهداف خود استفاده می‌کردند و گاه خان‌های این ایل‌ها برضد خاندان قوام و حکومت شیراز شورش می‌کردند.[۴]

از دیدگاه دولت مرکزی، ایجاد اتحادیه خمسه به هدف خود رسیده بود، زیرا در طول سده بعد، دو گروه ایلی رقیب، یعنی خمسه و قشقایی‌ها درگیر یک رقابت و مبارزه دائمی و متقابل برای برتری در فارس بودند.[۵] همچنین با این وضعیت قشقایی‌ها هیچگاه نتوانستند تمامی ایل‌ها و طوایف استان را متحد کنند.[۵] اما با این حال کمک چندانی به کاهش دزدی و باجگیری در جاده حیاتی شیراز - بوشهر نشد.[۵]

محمدرضا خان قوام‌الملک در ۱۲۸۱ خورشیدی

از آنجایی که منافع تجاری خاندان قوامی با انگلیسی‌ها منطبق بود، ایلات خمسه عموماً از اهداف بریتانیا در جنوب ایران حمایت می‌کردند.[۵] هنگامی که انقلاب مشروطه آغاز شد، انجمن فارس که تحت تسلط عناصر مذهبی بود، علیه قوامی‌ها دست به کار شد، زیرا آن‌ها از سلطنت‌طلبان حمایت می‌کردند و به عنوان دست‌نشانده انگلیسی‌ها در نظر گرفته می‌شدند.[۵] صولت‌الدوله، ایلخان قشقایی، با سوء استفاده از این موقعیت، با نیروهای انجمن متحد شد.[۵] بدین ترتیب او پایگاه سیاسی ارزشمندی را در شیراز که پایگاه سنتی قوامی‌ها بود، به دست آورد، در حدی که چندین بار افراد قشقایی به داخل شهر لشکرکشی کردند.[۵] در اسفند ۱۲۸۶، با ترور محمدرضا خان قوام‌الملک، و سوء قصد به جان پسر بزرگش حبیب‌الله خان، توسط نعمت‌الله بروجردی، از مشروطه‌خواهان طرفدار معتمد دیوان کواری، کل استان به آشوب کشیده شد.[۵]

در دوره دوم مجلس شورای ملی، آشوب در فارس شدیدتر شد و قوام با قشون عشایری و شهری خود به سختی در برابر یورش‌های مکرر قشقایی مقاومت کردند.[۵] در مرداد ۱۲۸۹ حبیب‌الله خان قوام‌الملک، سومین رئیس خمسه، به عنوان والی فارس منصوب شد.[۵] اما او نتوانست مانع از برانگیختن شورش بزرگ در شیراز در مهر ماه همان سال توسط صولت‌الدوله شود.[۵] سپس دولت مرکزی تصمیم گرفت حسینعلی خان نظام‌السلطنه را به امید برقراری تعادل در بین دو جناح قوامی و قشقایی، به عنوان والی فارس منصوب کند.[۵] با این حال، به زودی آشکار شد که او نیز شدیداً طرفدار صولت‌الدوله بود و به محض اینکه در دی ماه به شیراز رسید، درگیر مناقشه شدیدی با قوام شد.[۵]

در فروردین ماه ۱۲۹۰، نظام‌السلطنه دستور به دستگیری حبیب‌الله خان، برادرش نصرالدوله و چند تن دیگر از خاندان قوام را دادد. او سپس در اردیبهشت ماه، پس از اینکه توسط دولت مرکزی از اعدام رهبران قوامی منصرف شد، آن‌ها را به تبعید فرستاد.[۵] کاروان آن‌ها در حوالی خانه زنیان در جاده بوشهر مورد حمله نیروهای قشقایی قرار گرفت.[۵] در این حمله نصرالدوله کشته شد ولی حبیب‌الله خان توانست از آن مهلکه فرار کند و به شیراز بازگشت.[۵] او در آنجا به کنسولگری بریتانیا پناهنده شد و از آن‌ها درخواست کمک کرد.[۵] انگلیسی‌ها تا آن زمان متقاعد شده بودند که شکست قوامی‌ها دوره‌ای از هرج و مرج بی‌نظیر را در جنوب ایران در پی خواهد داشت.[۵] بنابر این آن‌ها با اکراه و علیرغم اینکه طبق قرارداد ۱۹۰۷، شیراز در منطقه بی‌طرف قرار داشت، در تیرماه همان سال مقدار قابل توجهی پول به حبیب‌الله خان دادند تا نیروی جدیدی را جمع‌آوری و مسلح کند.[۵] آن‌ها همچنین قشقایی‌ها را تهدید کردند که در صورت عدم عقب‌نشینی از شیراز، به مداخله نظامی مستقیم خواهند پرداخت.[۵] در نهایت، آن‌ها ژاندارمری افسران سوئدی برای پلیس راه شیراز- بوشهر و دیگر شریان‌های تجاری مهم را راه‌اندازی کردند.[۵]

رقابت قوامی‌ها و قشقایی‌ها با انتخاب طرف‌های متضاد در جنگ جهانی اول تشدید شد.[۵] انگلیسی‌ها برای حفاظت از میادین نفتی خود در خوزستان و عراق به امنیت در فارس نیاز داشتند؛ بنابراین هر چه در توان داشتند برای حمایت از قوام انجام دادند.[۵] در پاییز ۱۲۹۴، آن‌ها حتی موفق شدند یک بار دیگر دولت ایران را متقاعد کنند که حبیب‌الله خان را به عنوان سرپرست ایالت فارس منصوب کند.[۵] از سوی دیگر آلمانی‌ها می‌خواستند در فارس آشوب ایجاد شود تا مناطق نفتی انگلیس تهدید شود و زمینه را برای حمله احتمالی عثمانی به ایران هموار کند.[۵] بر این اساس، آن‌ها یکی از عوامل تحریک کننده توانا خود، ویلهلم واسموس را به شیراز فرستادند تا افسران آلمانی طرفدار ژاندارمری و سایر عناصر مخالف را برای شورش علیه انگلیسی‌ها ترغیب کنند.[۵] در آبان ماه همان سال، آلمانی‌ها در شیراز کودتا کردند که در جریان آن کنسول انگلیس و یازده رعیت دیگر انگلیس به اسارت درآمدند.[۵]

بااین حال، پیروزی واسموس زودگذر بود، زیرا حامیان او بیشتر قبایل ساحلی دشتستان و تنگستان بودند که از شیراز بسیار دور بودند.[۵] افزون بر این، کودتاگران با بی‌احتیاطی به حبیب‌الله خان اجازه داده بودند تا به بوشهر فرار کند، جایی که او پناهگاه امنی در کنسولگری بریتانیا پیدا کرده بود.[۵] در بهمن ماه، رهبر قوامی‌ها با ارتش بزرگی که توسط انگلیس تدارک دیده شده بود، عازم شیراز شد.[۵] او در راه در یک حادثه شکار کشته شد.[۵] ابراهیم خان قوام‌الملک، پسر و جانشین او به عنوان چهارمین رئیس ایلات خمسه، شیراز را بازپس گرفت.[۵] سپس ابراهیم خان به عنوان والی فارس منصوب شد و یک ارتش جدید به نام پلیس جنوب به رهبری پرسی سایکس برای جلوگیری از کودتای دوباره آلمانی‌ها سازماندهی شد.[۵]

در شرایطی که قوام‌الملک در نهایت تن به همکاری با پلیس جنوب علیه مردم و صولت‌الدوله قشقایی داده بود، برخی از طوایف و ایلات خمسه به نبرد و مبارزه علیه پلیس جنوب پرداختند و مشکلات بسیاری برای آن بوجود آوردند.[۷] در این راستا بسیاری از طوایف در ایل‌های عرب، باصری و بهارلو در شرق و جنوب شرق با پلیس جنوب درگیر شدند که تلفات بسیاری بر آن‌ها وارد شد.[۷] پلیس جنوب همچنین درگیری‌ها و زد و خوردهای بسیاری با مردم کرمان و یزد و قشقایی‌ها نیز داشته که تلفات و صدمات آن‌ها نیز بسیار سنگین بود.[۷] برای نمونه در یک درگیری پلیس جنوب با ایل عرب ۲۴ مرد، زن و بچه کشته و زخمی و پنج مرد دیگر اسیر شدند و روستای آن‌ها نیز غارت شد.[۷]

واسموس در آن دوران بیشتر نیروی خود را صرف اتحاد با قشقایی‌ها و دیگر قبایل در مرکز فارس کرد.[۵] صولت‌الدوله علاقه‌مند با اتحاد با او بود، زیرا همچنان از انگلیسی‌ها به دلیل حمایت آن‌ها از قوام در سال‌های گذشته کینه داشت و تشکیل پلیس جنوب را طرحی انگلیسی برای تحکیم قدرت قوام می‌دانست.[۵] اما در بهار ۱۲۹۷ که صولت سرانجام تصمیم گرفت دست به اقدامی بزند، جنگ جهانی تقریباً به پایان رسیده بود و نیروهای انگلیسی در جنوب ایران در اوج قدرت خود بودند.[۵] در نتیجه، ارتشی که تدارک دیده‌بود کاملاً شکست خورد.[۵]

در پایان جنگ قوامی‌ها به قدرت سیاسی غالب در استان فارس تبدیل شدند.[۵] ابراهیم خان بنا به درخواست‌های مکرر عبدالحسین میرزا فرمانفرما والی فارس و پرسی سایکس در حالی که صولت‌الدوله از مقام ایلخانی خلع شده بود و حتی برادرانش سردار احتشام و سالار حشمت همراه با محمدعلی خان کشکولی نیز از او جدا شده بودند و به جنگ علیه او می‌پرداختند، موقعیت را برای یکه‌تازی در ایالت فارس و از بین بردن رقیب اصلی خویش مناسب دیده با چهار هزار نفر از ایل‌های عرب و بهارلو به دنبال صولت‌الدوله در فیروزآباد رفت. در جنگی که این میان در گرفت صولت‌الدوله شکست خورد و فیروزآباد توسط سردار احتشام تصرف شد.[۷] ناصر دیوان نیز که از متحدین صولت‌الدوله بود، پس از تصرف کازرون توسط نیروهای ژنرال السمی، ابتدا به کوه‌های اطراف متواری شد و پس از مدتی در شیراز به قوام‌الملک پناهنده شد. ناصر دیوان توانست از انگلیسی‌ها تأمین بگیرد و با پرداخت مبلغی پول به قوام‌الملک آزاد شود.[۷]

با وجود اینکه قوامی‌ها در این دوران قدرت غالب فارس بودند، به دلیل رابطه همزیستی که با انگلیسی‌ها داشتند، در میان مردم به‌طور گسترده‌ای را به عنوان خائن به ملت ایران به‌شمار می‌رفتند.[۵] این احساس در کتاب بسیار بحث‌برانگیز ابوالفضل قاسمی به نام «تاریخ سیاه حکومت خانواده‌ها در ایران» بیان شده‌است.[۵]

در دوره پهلوی

[ویرایش]
یک قالی بافته‌شده در ایلات خمسه مربوط به حدود سال ۱۲۶۰ خورشیدی

پس از به قدرت رسیدن خاندان پهلوی، ابراهیم خان در ابتدا با رضا شاه به خوبی کنار آمد.[۵] هنگامی که نوردن در سال ۱۳۰۶ از فارس بازدید کرد، به او گفته شد که رهبر قوامی‌ها «تنها خانی در ایران بود که اجازه داشت تفنگ‌های خود را در زمان صدور فرمان بزرگ خلع سلاح [در دوره رضا شاه] نگه دارد» و او «دوست نزدیک رضا» بود.[۵] اما اندکی پس از آن، خشم رضا شاه از او برانگیخته شد، زیرا ایلات خمسه، به ویژه ایل‌های بهارلو و عرب، نقش عمده‌ای در شورش عشایری ۱۳۰۸ فارس ایفا کردند.[۵] در نتیجه ابراهیم خان در ۱۳۱۱ از حکمرانی فارس برکنار شد.[۲] او سپس وادار به اقامت دائم در تهران شد که در آنجا به نمایندگی مجلس رسید.[۵] با برکناری او حکومت ۷۳ سالهٔ خاندان قوام‌الملک بر ایلات خمسه پایان گرفت.[۲]

در پی تبعید ابراهیم خان، اموال قوامی‌ها مصادره، ایل‌های خمسه به شدت سرکوب و رهبران شورشی آن‌ها دستگیر شدند.[۵] هنگامی که ایل‌ها همچون دیگر عشایر ایران وادار به تخته‌قاپو شدند، سختی‌های بیشتری بر آن‌ها وارد شد.[۵] هنگامی که الیور گارود در سال ۱۳۲۴ از فارس بازدید کرد، مشاهده کرد که بهارلوها «متأسفانه از تأثیرات مالاریا و بیماری‌هایی که در اثر انباشت آلودگی در سکونتگاه‌های آن‌ها به وجود آمده‌است، منحط شده‌اند» و بسیاری از طایفه‌های ایل عرب «در وضعیت اسفباری قرار دارند؛ به طوری که [برای گذران زندگی] به گدایی و دزدی‌های کوچک وادار شده‌اند.»[۵] آبادی‌نشین شدن باصری‌ها نیز در مناطق سردسیر تلفات سنگینی به آنان وارد کرد.[۸]

در زمان اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، قشقایی‌ها با گمان اینکه حمله آلمانی‌ها به قفقاز آغازی برای لشکرکشی آن‌ها به ایران و آزادی ایران از دست انگلیسی‌هاست، همچون جنگ جهانی اول طرف آلمانی‌ها را گرفتند.[۹] انگلیسی‌ها که دوباره از اتحاد ارتشیان هوادار آلمان با قشقایی‌ها بیمناک شده بودند، دولت مرکزی را واداشتند تا سپهبد شاه‌بختی را فرمانده نیروهای جنوب و به استانداری فارس منسوب کند تا وی قشقایی‌ها را سرکوب کند.[۱۰] بدین ترتیب جنگی در اردیبهشت ۱۳۲۲ با حمله نیروهای تحت فرمان شاه‌بختی به قشقایی‌ها آغاز شد. در آغاز قشقایی‌ها پیروزی‌های زیادی به دست آوردند اما با یورش نیروهای خمسه که توسط انگلیسی‌ها تجهیز شده بودند، ورق برگشت و ناصر خان قشقایی دستور عقب‌نشینی داد.[۱۱]

برخلاف قشقایی‌ها، که تحت رهبری روشن‌فکرانه چهار پسر صولت‌الدوله، پس از جنگ جهانی دوم به‌طور کامل احیا شدند، ایلات خمسه هرگز سطح رفاه سابق خود را به دست نیاوردند.[۵] به مرور پس از برکناری ابراهیم خان، اتحاد خمسه مفهوم سیاسی ـ نظامی پیشین خود را از دست داد و همبستگی ساختگی ناپایدار میان ایل‌های پنجگانه به سستی گرایید و یک وحدت و همبستگی سنتی ایلی-عشایری جایگزین آن شد.[۲]

جمعیت

[ویرایش]

بنابر آمار سال ۱۸۷۰ ایوانف کل عشایر خمسه ۳۴ هزار خانوار و نزدیک به ۱۷۰ هزار نفر جمعیت داشته‌اند. همین‌طور در سال ۱۸۹۴ به نقل از تومانسکی ۲۹٬۸۷۰ چادر در ایلات خمسه برپا بوده‌است. دومورینی نیز در ۱۹۱۱ ایلات خمسه را ۳۴٬۵۰۰ خانوار ذکر می‌کند.[۷] با در نظر گرفتن اینکه در ایران سرشماری‌ها بر پایه زبان و قومیت انجام نمی‌شوند، در حال حاضر آمار دقیقی از جمعیت ایلات در دست نیست؛ با این حال در سال ۱۳۹۷ اعلام شد که این ایل‌ها حدود ۷۰۰ هزار نفر جمعیت دارند.[۱]

سرزمین و کوچ

[ویرایش]
نقشه کوچ ایلات خمسه   اینانلو   باصری   بهارلو   عرب   نفر

به‌طور کلی سرزمین کوچ ایلات خمسه در نیمه شرقی استان فارس و در مقابل قشقایی‌ها که در غرب بودند، قرار داشت. اینالوها در گذشته تابستان را در بلوک رامجرد، مرودشت و قنقری بالا زمستان را در بلوک خفر، داراب و فسا می‌گذراندند و امروزه بیشتر آن‌ها در دشت قره‌بلاغ فسا ساکن شده‌اند. بهارلوها نیز در گذشته رامجرد، مرودشت، قنقری پایین و کمین را به عنوان ییلاق و داراب و ایزدخواست لارستان را به عنوان قشلاق برگزیده بودند ولی امروزه عمدتاً در حوالی داراب یکجانشین شده‌اند. تابستانگاه ایل نفر نیز مرودشت و آباده طشک و زمستانگاه آن‌ها در جنوب لارستان بود و در دهه‌های گذشته بیشتر آن‌ها در مرودشت ساکن شده‌اند و چندین تیره از آن‌ها نیز در صحرای باغ لارستان حضور دارند.[۱۲]

سرزمین سردسیر باصری‌ها از جنوب کوه بل در سرحد چهاردانگه تا دشت مرغاب و مرودشت و گرمسیر آن‌ها در کربال، جهرم، جویم و شمال‌غربی لارستان بود و امروزه عمده آن‌ها در مرودشت و گروه کوچکتری در جهرم ساکن شده‌اند. ییلاق ایل عرب در بلوک بوانات، قنقری، سرچهان و دشت مرغاب و قشلاق آن‌ها نیز در فسا، نی‌ریز، زرین‌دشت، جهرم و احمدی بود و امروزه بیشتر آن‌ها در گرمسیر به ویژه فسا و عده کمتری در بوانات و سرچهان ساکن شده‌اند.[۱۲]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

پانویس

[ویرایش]
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ «یادواره ۸۰۰ شهید عشایر ایلات خمسه فارس». خبرگزاری صداوسیما. ۲۷ دی ۱۳۹۷.
  2. ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ ۲٫۱۰ «ایلات خمسه». دانشنامه بزرگ اسلامی.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب. مرکز. صص. ص ۴۲ و ۴۱.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ «خمسه ایلات». دانشنامه جهان اسلام.
  5. ۵٫۰۰ ۵٫۰۱ ۵٫۰۲ ۵٫۰۳ ۵٫۰۴ ۵٫۰۵ ۵٫۰۶ ۵٫۰۷ ۵٫۰۸ ۵٫۰۹ ۵٫۱۰ ۵٫۱۱ ۵٫۱۲ ۵٫۱۳ ۵٫۱۴ ۵٫۱۵ ۵٫۱۶ ۵٫۱۷ ۵٫۱۸ ۵٫۱۹ ۵٫۲۰ ۵٫۲۱ ۵٫۲۲ ۵٫۲۳ ۵٫۲۴ ۵٫۲۵ ۵٫۲۶ ۵٫۲۷ ۵٫۲۸ ۵٫۲۹ ۵٫۳۰ ۵٫۳۱ ۵٫۳۲ ۵٫۳۳ ۵٫۳۴ ۵٫۳۵ ۵٫۳۶ ۵٫۳۷ ۵٫۳۸ ۵٫۳۹ ۵٫۴۰ ۵٫۴۱ ۵٫۴۲ ۵٫۴۳ ۵٫۴۴ ۵٫۴۵ ۵٫۴۶ ۵٫۴۷ ۵٫۴۸ ۵٫۴۹ ۵٫۵۰ ۵٫۵۱ ۵٫۵۲ «ḴAMSA TRIBE». ایرانیکا.
  6. «مرحوم علی محمد قوام الملک (قوام دوم)». یادنشان.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ ۷٫۶ ۷٫۷ ۷٫۸ کرامت عبدلی (۴ مرداد ۱۳۹۳). «قوام الملک و ایلات خمسه در گذر استعمار انگلیس و جنگ جهانی اول». راسخون.
  8. دانشنامه جهان اسلام. «باصری ایل». دریافت‌شده در ۳ اکتبر ۲۰۱۶.
  9. Pierre Oberling.
  10. نصیری طیبی، ۱۲۷.
  11. نصیری طیبی، ۱۳۱.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ پرهام، سیروس (۱۳۷۵). شاهکارهای فرشبافی فارس. سروش.

منابع

[ویرایش]
  • مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Khamseh». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی.
  • باصری در دانشنامه ایرانیکا
  • ایلات عرب ایران در دانشنامه ایرانیکا
  • بهارلو در دانشنامه ایرانیکا
  • اینانلو[پیوند مرده] در دانشنامه ایرانیکا
  • نفر در دانشنامه ایرانیکا
  • نصیری طیبی، منصور (۱۳۸۳). «معرفی سند: قشقایی‌ها و جنگ جهانی دوم:رقابت‌های انگلستان و آلمان در جنوب». فصلنامه تاریخ روابط خارجی (مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه) (۱۸): ۱۲۵ تا ۱۵۶. بایگانی‌شده از اصلی در ۰۲ آوریل ۲۰۱۳. تاریخ وارد شده در |تاریخ بایگانی= را بررسی کنید (کمک)
  • Pierre Oberling (July 20, 2003). "QAŠQĀʾI TRIBAL CONFEDERACY i. HISTORY". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] (به انگلیسی). Vol. ۱. Bibliotheca Persica Press. Archived from the original on 02 April 2013. Retrieved July 20, 2003. {{cite encyclopedia}}: Check date values in: |تاریخ بایگانی= (help); URL–wikilink conflict (help)
  • بزرگان ایل عرب و ایلات، علی محمد نجفی
  • عشایر پارس، احسان یوسفی
  • وقایع ایلات خمسه، علی محمد نجفی
  • عشایر جنوب پارس:ایل باصری، فردریک بخت